آیه 16 سوره انبیاء
<<15 | آیه 16 سوره انبیاء | 17>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما آسمان و زمین و آنچه را که بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم.
و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو قرار دارد به بازی نیافریده ایم.
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم.
ما اين آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دوست به بازيچه نيافريدهايم.
ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روی بازی نیافریدیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
لاعبين: لعب: بازى. آن كارى را گويند كه نتيجه خيالى دارد مانند بازى بچه ها. طبرسى فرموده: اصل آن از لعاب دهان است، علّت اين تسميه آنست كه: لاعب بر غير جهت حق مى رود مثل آب دهان بچه. راغب گويد: آن فعلى است كه مقصد صحيحى ندارد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16»
و ما، آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست براى بازى نيافريديم.
لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17»
(و) اگر چنانچه (بر فرض محال) مىخواستيم سرگرمى انتخاب كنيم و بازيگر بوديم، هر آينه آن را از پيش خود (و متناسب با خود) انتخاب مىكرديم.
نکته ها
كلمهى «لَوْ» در لغت عرب در مورد كارهاى محال آورده مىشود و چون در اينجا لهو براى خداوند محال است، آن كلمه بكار رفته است.
در اين آيات، ابتدا خداوند مىفرمايد: ما «لاعب» نيستيم و سپس در ادامه بجاى آنكه بفرمايد: «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لعبا» فرمود: «أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً»، بنابراين معلوم مىشود كه جوهرهى لهو و لعب يكى است، لذا در تفسير الميزان مىخوانيم: كار منظم و شكل يافتهاى كه با اهداف خيالى همچون افعال كودكان صورت مىپذيرد، «لَعِب» نام دارد، ولى همين كه اين كارهاى خيالى به جدّى رسيد كه انسان را از امور اصلى باز داشت و به صورت سرگرمى
جلد 5 - صفحه 432
در آمد، به آن «لَهو» مىگويند و اين هر دو در مورد خداوند، بىمعنا و باطل است.
در قرآن مجيد بارها بر اين مسئله تأكيد شده است كه جهان هستى بازيچه نيست و هدفدار آفريده شده است. از جمله، آيه 12 سورهى طلاق، هدف را ايمان انسانها دانسته ومىفرمايد: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً» خداوند آسمانهاى هفتگانه و مثل آنها زمين را خلق كرد ... تا شما بدانيد كه او بر هر كارى قادر است و علم او بر هر چيزى احاطه دارد. البتّه تحقّق اين هدف با تفكّر در هستى و درس گرفتن و اقرار بر آنست.
در معناى اين جمله كه «اگر بنا داشتيم سرگرمى براى خود بگيريم، قطعا از پيش خود اين كار را مىكرديم» دو معنا گفته شده است:
الف: آفريدن هستى، بر فرض براى سرگرمى باشد، كار اوست نه بتها.
ب: بر فرض بناى سرگرمى داشتيم از فرشتگان و مقرّبان درگاه خود سرگرمى درست مىكرديم و كارى به جهان مادّيات و طبيعت نداشتيم.
امام صادق عليه السلام با استناد به آيه، انسان را از انجام كارهاى لهو، نهى فرمودند. «1»
پیام ها
1- هستى هدفدار است. وَ ما خَلَقْنَا ... لاعِبِينَ (اگر آفرينش، بيهوده نيست، پس مرگ هم، نيستى وپايان كار محسوب نمىشود.)
2- كسى كه هدفش بازيگرى است، وسايل بازى مىسازد، نه جهان بىنهايتى كه تنها، سلّول و اتم آن عصرها و نسلها را به مطالعه پيرامون آن واداشته است. «وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ»
3- اگر بر فرض محال بناى خداوند بر بازى و كار لغو بود، بايد آن را متناسب با ذات خود مىآفريد، (نه مادّيات و اجسام). «2» «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا»
4- اگر بر فرض محال، خداوند هدف بازيگرى داشت، ديگر كارى به خلقت
«1». دعائمالاسلام، ج 2، ص 206.
«2». تفسير صافى.
جلد 5 - صفحه 433
انسان نداشت، اين همه انبيا را بزحمت نمىانداخت، امر و نهى نمىكرد و ثواب و عقابى مقرّر نمىداشت. «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16»
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ: و نيافريديم و ايجاد نفرموديم آسمان و زمين را. وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه در ميان آنهاست از مخلوقات. لاعِبِينَ: به بازيچه و بىفايده بلكه به غرض صحيح و فوائد عظيم خلق فرموديم. يا به نظر تأمل و تفكر در آن نگرند، و علم به خدا و پروردگار خود حاصل نموده، و ستايش و پرستش ذات يگانه او را پيش گيرند تا به سعادت ابدى و فيض نامتناهى الهى نائل شوند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»
ترجمه
- و چه بسيار در هم شكستيم از اهل بلدى كه بودند ستمكاران و پديد آورديم بعد از آنها گروهى ديگران
پس چون احساس نمودند عذاب ما را
جلد 3 صفحه 542
آنگاه آنان از آن ميگريختند
گفته شد نگريزيد و باز گرديد بسوى آنچه متنّعم شديد در آن و منزلهاتان باشد كه سؤال كرده شويد
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس بود پيوسته اين خواندنشان تا گردانديمشان مانند گياه درو شده خاموشان
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بازى كنندگان
اگر ميخواستيم كه بگيريم مايه سرگرمى را هر آينه ميگرفتيم آنرا از نزد خودمان اگر بوديم كنندگان
بلكه مىاندازيم حقّ را بر باطل پس ميشكند آنرا پس آنگاه آن نابود است و از براى شما كلمه واى است بسبب آنچه وصف ميكنيد
و مر او را است هر كه در آسمان و زمين است و كسانيكه نزد اويند تكبّر نميكنند از پرستش او و نه وامانده ميشوند
تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند.
تفسير
- خداوند متعال براى تخويف كفار باز شمهاى از احوال امم سابقه را تذكّر داده ميفرمايد و چه بسيار درهم شكستيم اركان وجود اهالى بلادى را كه ظلم نمودند بخودشان و خلق بكفر و عناد با انبيا و اوليا و بعد از هلاك آنها دسته ديگرى را موجود و در منازل و املاك آنان جاى گزين و مستقرّ نموديم و در موقع نزول عذاب چون مشاهده و احساس نمودند شدّت و حدّت آنرا پاى بگريز نهادند و بسرعت فرار ميكردند و نداى ملائكه بگوش آنها ميرسيد كه فرار نكنيد و بر گرديد بسوى وسائل عيش و نوش خودتان و بمنازل خويش شايد حاجتمندانى بيايند و از شما چيزى بخواهند و شما نباشيد با آنها كمكى كنيد و اين كلام را بنحو استهزاء و سخريّه بآنها ميگويند تا عذابشان كامل گردد و آنها ميگفتند واى بر ما حقّا كه ما ظلم بخودمان كرديم و اين كلمه واى بر ما ورد زبان آنها بود تا مانند گياه درو شده خاكسار و خاموششان نموديم گفتهاند اينكه خداوند از گفتن ويلنا تعبير بدعوى فرموده براى آنستكه گوينده ويلنا گويا ويل را براى خود ميخواند كه بر او وارد شود و بنظر حقير براى طعن بر آنها است گويا فرموده هميشه اين كلمه دعاى آنها بود تا بمجازات رسيدند يعنى اگر بجاى واى گفتن در همان حال خدا را ميخواندند و متوسل باولياء او ميشدند ممكن بود راه نجاتى براى آنها پيدا شود ولى افسوس كه بجاى دعا كلمهاى گفتند كه جز افسوس براى آنها ثمرى نداشت و خداوند خلق نفرمود آسمان و زمين و موجودات آن دو را براى آنكه
جلد 3 صفحه 543
آنها را بازيچه خود قرار دهد بلكه خلق فرمود براى تهذيب نفوس و تكميل عقول و تحصيل معرفت و اخلاص عبادت و نيل بمقامات آخرت و اگر ميخواست اسباب سرگرمى و بازى براى خود فراهم فرمايد از عالم مجرّدات كه مناسب با ساحت قدس ربوبى باشد اتّخاذ ميفرمود نه از عالم مادّيات كه دور از وادى ايمن و عالم اعلى هستند و بعضى لهو را بزن و فرزند تفسير نموده و كلام را ناظر به ردّ يهود و نصارى و امثال آنها كه براى خداوند اثبات زن و فرزند نمودهاند دانستهاند و در هر حال اراده نفرمود و اتخاذ نكرد لذا كلمه ان را دران كنّا فاعلين بعضى نافيه قرار دادهاند ولى خلاف ظاهر است بلكه ظاهرا ان شرطيّه و مراد آنستكه اگر ميخواستيم از عالم بالا ميگرفتيم اگر اهل لهو و لعب بوديم ولى ما اصلا اينكاره نيستيم و اين توهّمات بكلّى از ساحت مقدّس ما دور است تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و خداوند حقّ را مانند سنگ سختى كه از جاى دور پرتاب كنند وارد بر باطل ميفرمايد پس مانند كاسه سرى كه شكستگى بمغزش برسد باطل را متلاشى و مضمحل و نابود ميكند چون قذف رمى محكم از دور است و دمغ شكست سر است كه واصل بدماغ باشد و در كلام تشبيه معقول بمحسوس شده براى تصوير غلبه حق بر باطل در خارج و مبالغه در آن بنحو شگفت آورى كه فوق آن متصوّر نيست پس چگونه ممكن است چنين خداوندى شغل باطلى را براى خود اتخاذ فرمايد و مشغول بلهو و لعب شود و واى و ويل گفتن براى كفّار قريش و امثال آنها كه براى خدا شريك و زن و فرزند قرار دادند ثابت و لازم است مانند امم سابقه كه بهرهاى جز ويل نداشتند تا مردند و ذكر شد براى اين اوصاف نالايقى كه براى خداوند اثبات مينمايند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ باطلى نيست كه در مقابل حقّ قيام نمايد مگر آنكه حقّ بر باطل غالب شود و اين است مراد از قذف حقّ بر باطل در آيه شريفه و تمام موجودات سماويّه و ارضيّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و كسانيكه در عالم اعلى ميباشند از اصناف ملائكه كه در ساحت قرب ربوبى جاى دارند و عساكر غيبيّه الهيّه بشمار ميآيند استنكاف و استكبار از پرستش و بندگى او ندارند و خسته و مانده نميشوند و هميشه مشغول بتسبيح و تقديس حقّند و ضعف و سستى و فتورى براى ايشان روى نميدهد و اينها همه دليل است
جلد 3 صفحه 544
بر آنكه خداوند شريك و شبيه و عديل و نظير و مثل و مانند ندارد و مستغنى از اتخاذ لهو و لعب و زن و فرزند است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه ملائكه معصوم و محفوظند از كفر و افعال قبيحه بالطاف الهيّه خدا فرموده در باره آنها كه معصيت نميكنند خدا را در آنچه امر كند آنانرا و بجا ميآورند آنچه را مأمور باشند و نيز فرموده و له من فى السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا ملائكه ميخوابند فرمود هيچ زنده اى نيست مگر آنكه او ميخوابد عرضه داشتند خدا ميفرمايد تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند حضرت فرمود نفسهاى آنها تسبيح است و در روايتى براى تمام اجزاء بدن آنها بأصوات مختلفه اثبات حمد و تسبيح شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما خَلَقنَا السَّماءَ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما لاعِبِينَ «16»
و خلق نكرديم آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست از روي لعب و لهو و بيهوده بدون حكمت و مصلحت و فائده.
آنچه از آيات شريفه و أخبار كثيره و براهين عقليّه استفاده ميشود اينکه است که تمام اينکه مخلوقات را خداوند براي انسان خلق فرموده: (خلق لكم ما في السماوات و ما في الارض) تمام براي رفع احتياجات بشر بوده از كرات علويّه و سفليّه، و حيوانات و نباتات و غير اينها، و بشر را هم براي اينکه عالم فاني خلق نفرموده بلكه براي عالم باقي چنانچه از أمير المؤمنين است فرمود:
«خلقتم للبقاء لا للفناء»
از مرحوم شيخ بهايي است فرمود: «الانسان مسافر و منازله ستّة:
«1»- أصلاب آباء «2»- أرحام امّهات «3»- عالم دنيا «4»- عالم برزخ «5» يوم القيامة «6»- بهشت يا جهنّم».
و البتّه بايد انسان قابليّت آن عالم را پيدا كند تا تفضّلات الهي در محلّ غير قابل نباشد، و تحصيل قابليّت منحصر است باين عالم دنيا که در تحت اختيار عبد است، در ساير عوالم ممكن نيست نه در اصلاب آباء و نه در أرحام امّهات و نه در عالم برزخ و نه در قيامت.
جلد 13 - صفحه 150
و ما در مسأله نبوّت عامّه در مجلّد أوّل كلم الطّيّب گفتيم: که راه تحصيل قابليّت منحصر است به اينكه خداوند انبياء بفرستد و كتب نازل فرمايد و دستورات بيان كند که راه را به بشر و جنّ نشان دهند و جنّ و انس هم شدّت احتياج را دارند به رسل و انبياء، و الّا تمام اينکه دستگاه لغو و لعب ميشود لذا ميفرمايد:
(وَ ما خَلَقنَا السَّماءَ): عالم بالا از كرات علويّه مثل شمس و قمر و ساير كواكب و كرسي و عرش.
(وَ الأَرضَ): عالم سفلي از كره زمين و ماء، و آنچه در آنها است از جنّ و انس و حيوانات و نباتات، و جمادات از جواهرات و فلزّات و معادن.
(وَ ما بَينَهُما): از هواي مجاور و رياح و أمطار و ابرها.
(لاعِبِينَ): تمام از روي حكمت و مصلحت بوده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- آفرینش آسمان و زمین بازیچه نیست: از آنجا که در آیات گذشته این حقیقت منعکس بود که ظالمان بیایمان هدفی برای آفرینش خود جز عیش و نوش قائل نبودند، و در واقع عالم را بیهدف میپنداشتند، قرآن مجید در اینجا برای ابطال این طرز فکر و اثبات وجود هدف با ارزشی برای آفرینش کل جهان مخصوصا انسانها چنین میگوید: «ما آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست از روی بازی نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
این زمین گسترده، این آسمان پهناور، و این همه موجودات متنوع و بدیعی که در صحنه آنهاست نشان میدهد، غرض مهمی در کار بوده است، آری هدف این بوده که از یک سو بیانگر آن آفریننده بزرگ باشند و نشانهای از عظمتش، و از سوی دیگر دلیلی بر «معاد» باشد و گر نه این همه غوغا برای این چند روز معنی نداشت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم